شهید گمنام سلام 

مروز در این شهر حال و هوایی دیگری حاکم است، حال و هوایی که در ایام مختلف سال کمتر می‌توان نظیر آن را یافت، یک روز بسیار سرد زمستانی در شهر غوغایی برپاست این شهر دو روز است که میهمان دارد؛ میهمانی از جنس بهشت، میهمانی از جنس یاران حسین(ع)

حضور گسترده اقشار مختلف مردم بویژه کارکنان بهداشت و درمان برای تشییع پیکر شهید گمنام در قادرآباد مثال زدنی است همه آمده‌اند، در ایام فاطمیه بهترین بانوی آب و آینه اینجا بوی کوچه‌های بنی‌هاشم می‌آید امروز پسران فاطمه به دیدار مادر می‌روند.

مادری با عکس فرزند در دست با چشمانی غم گرفته و اشک آلود در کنار خیابان ایستاده و مشغول ذکر است ، و چشم انتظار پسری که هنوز برنگشته ،آری مادر شهید قاسم و مادر شهید گله داری ، مادری که چروک‌های دستانش نشان از الفتی دیرینه با کار و تلاش دارد و چهره نورانی‌اش گویای ایمان محکمی است، دیدن این لحظه‌ها صبر و طاقتم را می‌برد و تمام بغض دنیا گلویم را می‌فشارد و زیر لب دعا می‌کنم که خدایا این چشم انتظاری را پایان بده و خبری از فرزندان دورافتاده از مادر برسان، چقدر چشم انتظاری ...راستی یادگار شهید حسینی دوست و شهید خسروانیان هم بودند و با چشمان خیس و قلبی پر درد بیاد همسنگر پدر اشک می‌ریختند مراسم شروع می‌شود و دل‌خستگان زمینی به پهنای دل آسمان می‌گریند و تابوت‌ شهید را بر دوش خود حمل می‌کنند، با اینکه تابوت خالیست اما سنگینی عجیبی را بر پشتشان احساس می‌کنند پیر و جوان، زن و مردم با پرتاب گل و پاشیدن گلاب به استقبال این عزیز تازه از سفر برگشته آمده و هر کس به شکلی با شهید گمنام درد و دل می‌کند مردم برای رسیدن به تابوت شهید از یکدیگر سبقت می‌گیرند و دختر شهید سید احسان از درد و دلها و بغض های در گلو سخن به زبان می آورد .شهید خوشنام از تو سپاسگزاریم که ما را قابل دانستی و با آمدنت به این دیار عطر و طراوت بهشتی بخشیدی .

فقط یک چیز از تو می‌خواهم، می‌خواهم از تو قول بگیرم که در روز جزا شفاعتمان کنی به تو قول می‌دهیم مثل این روزها که برایت خوب میزبانی کردیم همیشه در امتداد مسیر سرخت ثابت قدم بمانیم

. برادر کوچک شما محسن میرزایی

روابط عمومی و امور فرهنگی شبکه بهداشت و درمان و بیمارستان سیدالشهدا قادرآباد